خود بیمار انگاری (Hypochondria)
بیماری هیپوکندریازیس یا خود بیمارانگاری یک بیماری روانی مزمن است که افراد از داشتن یک بیماری جدی نامشخص یا تهدیدکننده زندگی هراس دارند. این بیماری یک اختلال روانتنی محسوب میشود چرا که در آن افراد به دنبال اختلالات روانی دچار علایم جسمی هم میشوند. بعضی از متخصصان عقیده دارند که این نوعی اختلال وسواس اجباری است. اگر بخواهیم سادهتر منظورمان را از بیماری بیان کنیم، میتوانیم بگوییم که در این بیماری افراد اگر زمانی جای کلید ماشین خود را فراموش کنند، فکر میکنند دچار آلزایمر شدهاند یا اگر دچار تغییری در نتایج آزمایش خون شوند، فکر میکنند به سرطان مبتلا شدهاند و مدام در جستجوی پزشکی هستند تا بیماریشان را درمان کند.
بیماری هیپوکندریازیس به یک نسبت زنان و مردان را مبتلا میکند و در هر سنی ممکن است اتفاق بیفتد حتی در بچهها اما بیشتر در اوایل بزرگسالی ایجاد میشود.
حتی ممکن است این تصور موجب شود که فرد از کار و مدرسهاش باز بماند. مسایل بهداشتی همیشه موضوع صحبت این افراد است که این مساله میتواند سبب آزار اطرافیان شود. متاسفانه برخی از افراد مبتلا به هیپوکندریازیس ممکن است واقعا دچار بیماری جسمی شوند و این ممکن است توسط پزشک بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و بزرگتر از آنچه لازم است جلوه داده شود. خودبیمارانگاری مزایایی هم برای برخی افراد دارد. حداقل اینکه بیشتر از سوی اعضای خانواده، دوستان و پزشک و بستگان مورد توجه قرار میگیرند و از مسوولیتها فرار میکنند.
فرد مبتلا به خودبیمارانگاری با وجود برخورداری از سلامت بدنی خود را بیمار میداند و همواره از دردهای فرضی شکایت میکند. این تصور خودبیمارانگارانه، زمانی بیماری تلقی میشود که حدود شش ماه از آغاز آن بگذرد و با وجود تایید سلامت بدن توسط پزشک، شخص همچنان بر بیمار بودن خود اصرار ورزد و درنهایت، ترس از بیمار بودن، شخص را مدام به کلینیکها و درمانگاههای مختلف جهت آزمایش و تجویز دارو میکشاند که از آن با عنوان نشانگان بیماری خیالی نیز یاد میشود. شخص خودبیمارانگار همیشه دچار یک نوع وسواس فکری و ترس از یک بیماری جدی است. احساسات طبیعی مانند ضربان قلب و عرق کردن و مسایل جزیی و غیرطبیعی همچون آبریزش بینی، یک گلودرد ساده و یا جوشها و دملهای کوچک را نشانه یک بیماری جدی میداند.
بیماری هیپوکندریازیس به یک نسبت زنان و مردان را مبتلا میکند و در هر سنی ممکن است اتفاق بیفتد حتی در بچهها اما بیشتر در اوایل بزرگسالی ایجاد میشود.
حتی ممکن است این تصور موجب شود که فرد از کار و مدرسهاش باز بماند. مسایل بهداشتی همیشه موضوع صحبت این افراد است که این مساله میتواند سبب آزار اطرافیان شود. متاسفانه برخی از افراد مبتلا به هیپوکندریازیس ممکن است واقعا دچار بیماری جسمی شوند و این ممکن است توسط پزشک بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و بزرگتر از آنچه لازم است جلوه داده شود. خودبیمارانگاری مزایایی هم برای برخی افراد دارد. حداقل اینکه بیشتر از سوی اعضای خانواده، دوستان و پزشک و بستگان مورد توجه قرار میگیرند و از مسوولیتها فرار میکنند.
فرد مبتلا به خودبیمارانگاری با وجود برخورداری از سلامت بدنی خود را بیمار میداند و همواره از دردهای فرضی شکایت میکند. این تصور خودبیمارانگارانه، زمانی بیماری تلقی میشود که حدود شش ماه از آغاز آن بگذرد و با وجود تایید سلامت بدن توسط پزشک، شخص همچنان بر بیمار بودن خود اصرار ورزد و درنهایت، ترس از بیمار بودن، شخص را مدام به کلینیکها و درمانگاههای مختلف جهت آزمایش و تجویز دارو میکشاند که از آن با عنوان نشانگان بیماری خیالی نیز یاد میشود. شخص خودبیمارانگار همیشه دچار یک نوع وسواس فکری و ترس از یک بیماری جدی است. احساسات طبیعی مانند ضربان قلب و عرق کردن و مسایل جزیی و غیرطبیعی همچون آبریزش بینی، یک گلودرد ساده و یا جوشها و دملهای کوچک را نشانه یک بیماری جدی میداند.
دلایل:
چرا و چگونه شروع میشود؟
هیچکس به طور دقیق نمیداند چرا هیپوکندریازیس ایجاد میشود اما عوامل بیماری وجود دارند که در این باره ایفای نقش میکنند. این بیماری در اوایل بزرگسالی شروع میشود و نشانههای آن ممکن است برای نمونه بعد از بیماری جدی فردی که دوستش داریم و یا بعد از مرگ یک دوست صمیمی و یا اعضای خانواده رخ دهد.
جرقهها از کجا است؟
وقتی که افراد درباره یک بیماری اطلاعات دارند، این اطلاعات روی تفسیر آنان از علایم فیزیکی و نشانههای بیماری در خودشان اثر میگذارد. خلقوخوهای شخصیتی و عوامل ارثی نیز ممکن است فرد را آسیبپذیر کند. برای نمونه افراد عصبی (خودمنتقد، درونگرا و خودشیفته) بیشتر مستعد خودبیمارانگاری هستند. این عقیده و باور که سالم بودن مساوی هیچ درد و ناراحتی نیست، ممکن است فرد را به یک نتیجهگیری اشتباه وادار کند که عملکردهای بدن را به عنوان علایم و نشانه بیماری قلمداد کند.
آزارهای جنسی و جسمی، توانایی ضعیف برای بیان عواطف، تمرکز زیاد روی یک بیماری معمولی کودک مخصوصا از سوی مادر و یا یک هراس و نگرانی جدی میتواند به روان یک فرد در تمام طول زندگی لطمه بزند
آزارهای جنسی و جسمی، توانایی ضعیف برای بیان عواطف، تمرکز زیاد روی یک بیماری معمولی کودک مخصوصا از سوی مادر و یا یک هراس و نگرانی جدی میتواند به روان یک فرد در تمام طول زندگی لطمه بزند
عوامل خطر را بشناسیم
چند عامل هستند که در ایجاد و یا تشدید بیماری هیپوکندریازیس دخالت دارند که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
- ابتلا به یک بیماری جدی در دوران کودکی
- آگاهی از وجود یک بیماری در خانواده یا سایر افراد فامیل
- مرگ فرد مورد علاقه
- ابتلا به اختلالات اضطرابی
- تصور اینکه سلامت بودن به معنی نداشتن هیچگونه مشکل جسمی یا روانی است.
- وجود فردی با همین اختلال در خانواده
- احساس اینکه من مستعد ابتلا به بیماری هستم.
مراقبت:
یکی از نشانههای خودبیمارانگاری مراجعه مکرر به مطب پزشک است. در این زمان پزشک و پرستار و سایر اعضای تیم مراقبتی بهداشتی ممکن است به فرد پیشنهاد کنند که نزد یک روانپزشک برود اما او باز هم به دنبال یک پزشک متخصص دیگر میگردد.
فرد تصور میکند که دچار یک مشکل جسمی است بنابراین چه لزومی دارد که نزد روانپزشک برود. تشخیص خودبیمارانگاری بسیار مهم است چرا که درمان این بیماری سریعتر انجام میشود. تاخیر در درمان موجب تشدید بیماری شده و فرد سختتر و دیرتر درمان میشود.سوالاتی که از پزشک باید پرسید
اگر شما هم جزو افرادی هستید که تصور میکنید دچار این اختلال هستید، کمی عجله کنید. در مورد اهداف درمانی خود کمی فکر کنید و لیستی از سوالاتی که لازم است از روانپزشک خود بپرسید، تهیه کنید و راحت با او صحبت کنید. این سوالات شاید پرسشهای شما هم باشد که باید با روانپزشک خود در میان بگذارید.
- چرا من فکر میکنم که دچار هیپوکندریا شدهام؟
- چگونه میتوانم مطمئن شوم که دچار بیماری جدی نیستم که هنوز شناخته نشده است؟
- چگونه هیپوکندریازیس را درمان میکنید؟
- آیا رواندرمانی کمککننده است؟
- داروها تاثیری در درمان من دارند؟
- خودم چه طور میتوانم به خودم کمک کنم؟
- چه مدت طول میکشد تا بهبود یابم؟
- چه منابعی را برای افزایش اطلاعاتم معرفی میکنید؟
علاوه بر اینکه این سوالات را برای پرسیدن از پزشک خود آماده میکنید، هر نکتهای را که در مورد بیماری خود نفهمیدید دوباره بپرسید و از او بخواهید بیشتر برایتان توضیح دهد.
چه توقعی از پزشک خود دارید؟
در مدت ملاقات با پزشک یا روانپزشک، وی از شما سوالاتی در مورد خلق و خو، افکار و رفتارتان تاریخچه پزشکی و علایمی میپرسد که موجب میشود شما فکر کنید که یک بیماری جدی دارید. علاوه بر این باید به این سوالات پزشک هم پاسخ بدهید.
- نشانههای بیماری چگونه فعالیتهای روزمره زندگیتان را تحت تاثیر قرار میدهد؟
- چه مدت در روز به سلامت یا بیماری خود فکر میکنید؟
- چه درمانهایی را برای رفع این مشکل پیگیری کردهاید؟
- چه آزمونهای تشخیصی را انجام دادهاید؟
- برای کنترل علایم و نشانههای بیماری چه میکنید؟ آیا خودتان تاکنون تلاش کردهاید افکارتان را کنترل و مدیریت کنید؟
- نظر یا رفتار اطرافیان در مورد افکار شما چیست؟
- آیا کسی از اقوام شما دچار بیماری روانی است؟
- به درمان امیدی دارید؟
- چه دارو یا داروهای بدون نسخه را برای درمان استفاده کردهاید؟
درمان چیست؟
خودبیمارانگاری یک بیماری مزمن است و حتی ممکن است درمان یک سال به طول بینجامد چرا که بسیار مشکل است تا کاملا همه موارد و جنبههایی که فکر شما را درگیر کرده و سبب این احساس شما یعنی بیماری جسمیتان شده، مورد بررسی قرار بگیرد. شروع هر چه سریعتر درمان برای بهبود افکار و علایم بیمار بسیار موثر خواهد بود، البته با وجود اینکه درمان هیپوکندریازیس بسیار مشکل است اما خبر خوش اینکه درمان موثر بسیار موفقیتآمیز خواهد بود. درمان معمولا باید گروهی و از سوی پزشک خانواده و روانپزشک باشد.
درمانهای خانگی
- در خیلی از موارد هیپوکندریازیس بهتر نمیشود مگر بیمار خودش همکاری کند.
- برنامه درمانیتان را بدون وقفه ادامه دهید حتی اگر ابتدا احساس بهبودی نکردید.
- داروهای خود را طبق دستور مصرف کنید حتی اگر حس کردید بهتر شدید. اگر داروهایتان را قطع کنید، علایم بیماریتان مجددا عود میکند.
- در مورد بیماری خود اطلاعات کسب کنید و مطلب بخوانید. دانستن تعریف بیماری به بهبود و ایجاد انگیزه برای اجرای برنامههای درمانی کمک زیادی میکند.
- علایم هشداردهنده را مدنظر داشته باشید. از پزشک درمانگر خود سوال کنید که چه چیزی باعث تشدید ترس شما میشود و چه چیزی باعث بازگشت علایم در شما میگردد. اگر تغییر در علایم یا احساس خود داشتید، با پزشک تماس بگیرید.
- ورزش کنید. انجام فعالیتهای جسمی و ورزشی به کنترل علایمی مثل افسردگی، اضطراب و استرس کمک میکند. پیادهروی، شنا و باغبانی یا هر ورزش دیگری که مورد علاقهتان است در بهبودی این بیماری کمککننده است.
- دور سیگار و الکل خط بکشید.
- با پزشک خود ارتباط خوبی برقرار کنید. ارتباط با پزشک و صداقت در گفتار در کاهش نگرانیهای شما تاثیر به سزایی دارد. از پزشک بخواهید شیوههایی را به شما بیاموزد که چگونه از انجام کارهای غیرضروری و غیراورژانس و انجام آزمایشاتی که لزومی ندارد، پرهیز کنید. در عین حال اگر احساس کردید تغییری در حال شما ایجاد نشده با او صحبت کنید.
عوارض عدم درمان
در صورتی که هیپوکندریازیس درمان نشود، ممکن است این مشکلات بیمار را تهدید کند:
- به دلیل مراجعات غیرضروری پزشکی ممکن است برخی خطرات سلامت بیمار را تهدید کنند.
- ایجاد مشکل در مدرسه و محل کار
- بروز برخی مشکلات در روابط فرد با بیمار
- افسردگی مزمن
- اختلالات اضطرابی
- سوء مصرف مواد
- عصبانیتهای بیهوده
- بیاعتمادی به سیستم بهداشتی مخصوصا پزشک
- مشکلات اقتصادی به دلیل هزینههای مربوط به پیگیریهای بهداشتی
- هزینه اضافه برای کارهای پزشکی غیرضروری و گاهی خطرناک
- اصرار بر انجام اعمال جراحی یا مصرف داروهای غیرضروری
علائم:
- فرد در مورد آنچه ذهناش را مشغول کرده است، مدام صحبت میکند.
- در زندگی اجتماعی کار و سایر فعالیتهای روزمره اختلال ایجاد میشود.
- ترس و اضطراب شدید در مورد ابتلا به بیماری خاص دارد.
- از اینکه مبادا علایم خفیف نشانه یک بیماری جدی است، نگران است.
- همیشه در جستجوی پزشک متخصص و درمان است.
- در کتابها و مجلات پزشکی به دنبال علایم بیماری میگردد.
- استرسهای روانی عاطفی دارد.
- به طور مداوم بدنش را از نظر وجود زخمها و تودهها بررسی میکند.
- مدام علایم حیات مثل نبض و فشارخون را چک میکند.
- به پزشکان اعتماد ندارد.
- پس از خواندن یا شنیدن موضوعی از یک بیماری تصور میکند که به آن مبتلا شده است.
- دچار ناراحتی گوارشی مانند نفخ، آروغ و دلپیچه میشود
آرام باشید!
نگرانی مدام در مورد وضعیت سلامت میتواند به طور باور نکردنی خستهکننده باشد. به زندگی طور دیگری نگاه کنید البته با رعایت این نکات:
- قبل از رفتن نزد متخصص با پزشک خانوادگی خود صحبت کنید. او از تاریخچه پزشکی خانوادگی شما مطلع است و بهتر از متخصص در مورد بیماریهای رایج در خانواده و فامیل شما آگاهی دارد.
- به گفتههای پزشک خانوادهتان اعتماد کنید. او بیش از شما در مورد داروهایی که شما یا خانوادهتان برای رفع کسالت و بیماری مصرف میکنند، اطلاعات دارد. هرگز پزشک خود را با اطلاعاتی که احیانا از اینترنت یا سایر افراد دریافت کردهاید، بمباران نکنید.
- در یک دفترچه یادداشت نشانهها یا علایمی که شما را نگران و گیج میکند، ثبت کنید. هر دردی که احساس کردید و هر سوالی که جوابش را نمیدانید یادداشت کرده و پاسخ همه آنها را هنگام ملاقات با پزشک از او بپرسید.
- بدون مشورت با پزشک هرگز برای انجام آزمایش خون یا هر آزمون پزشکی دیگر اقدام نکنید. این کار استرس و نگرانی شما را بیشتر میکند، در عین حال که ممکن است نیازی به انجام آنها نباشد. یک بار آزمایش سالیانه معمولا بیانگر وضعیت سلامت عمومی شما خواهد بود.
- فعالیت جسمی خود را بیشتر کنید. بیشتر ورزش کنید. با انجام ورزش بیشتر سطح هورمون استرس در بدن شما کاهش پیدا میکند و با کاهش استرس بسیاری از مشکلات و افکار بد از شما دور میشود.
- تمرینات تن آرامی را انجام دهید. این کار به شما آرامش میدهد و بدن و ذهنتان را در سکوت آرام میکند.
- لازم نیست غم و غصههای خود را فراموش کنید. این کار بعدها سبب تشدید نشانههای شما میشود. غمها و ناراحتیهای خود را شناسایی کرده و روشی را پیدا کنید تا با آنها سازگار شوید. شما هرگز نمیتوانید زندگی بدون غم و ناراحتی داشته باشید بنابراین اجازه ندهید آنها بر زندگی شما غلبه پیدا کنند و همه جوانب زندگیتان را تحت تاثیر قرار دهند. این را فراموش نکنید که شما قویتر از مشکلات هستید.